زندگي من
يك مزرعه ي آتش گرفته است
كه لكه هاي سياهي از كلمات سوخته
و يك مشت حروف اضافه و ويرگول به ثمر نرسيده
و علامت سوال هاي خشك شدهو يك مترسك شكسته
در آن به جا مانده
و لاشخوري كه بالاي اين مزرعه
مي چرخيد و مي چرخد
.
.
تا برداشت كن
از اين مزرعه خالي