پرندهای تنها؛
روزگاری قهرمان سرما و یخبندان
.پرستوها نغمهخوان کوچ کردند
کلاغها غارغار کنان
کجایند گنجشکها؟
حتی گربههای همیشه در کمین همسایه
.
من ماندهام
با چند پر ریخته
یک کاسه آب شکسته
چند دانه ارزن
پرندهها رفتند
.
.
پر پرواز
دانه و آب
ارزونیتون
عمرمو دادم بهتون
3 comments:
عمرم باید بره.مثل همینها که رفتن.یعنی باید بره تا بتونیم براش افسوس بخوریم...قربون یو
البته کلاغها قار قار میکنند نه غار غار!
چقدر نوشته هام شبیه نوشته های شما شد. البته نوشته های من که نه نوشته های پرویز شاپور
Post a Comment