با «سهراب» گپ میزدم
میخواستم سرگرمش کنم
تا زودتر «رستم» از راه برسد
حال خوشی نداشت
از خودم، از تو
برایش گفتم تا
«رستم» رسید؛ نوشدارو هم
«سهراب» زنده ماند
فردوسی
شاهنامهای دیگر نوشت
از تو
از من
حالا من، «سهرابم»
و
تو «رستم»
با «سهراب» گپ میزدم
میخواستم سرگرمش کنم
تا زودتر «رستم» از راه برسد
حال خوشی نداشت
از خودم، از تو
برایش گفتم تا
«رستم» رسید؛ نوشدارو هم
«سهراب» زنده ماند
فردوسی
شاهنامهای دیگر نوشت
از تو
از من
حالا من، «سهرابم»
و
تو «رستم»
حرفهای یک پنجاه و چهاری Copyright © 2008 | Torn Paper Designed by SimplyWP| Converted by Free Blogger Template | Supported by Ipiet's Notez
0 comments:
Post a Comment