بادکنکها

شادی ها همچون بادکنکهای رنگی در آسمان آزاد و رها می چرخند. بعضی با نخهای بلند و بعضی دیگر بدون نخ. باد آنها را به ما نزدیک و گاهی دور می کند. این ماییم که باید نخ آنها را بگیریم و پیش خود بیاوریم ولی باید مراقب باشیم که با تیزی ها برخورد نکنند.

8 comments:

خبرتان دهم
به خط گريه نوشتند :
هزار سال گذشت از حكايت مجنون
اما هنوز مردم چادر نشين سيه پوشند
پس چه باك
شاد باشین

آسمان خسته از باریدن برف ، آرام گرفته بود ، گنچشک های مست شده از بوی بهار، بر روی ایوان پوشیده از برف می رقصیدند و او باز هم پشت پنجره ایستاده بود ولی این بار نظاره بر جدایی داشت که شولای عشق با خود می برد و آرام آرام از تیر رس نگاهش دور می کرد.
هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلود دور دست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد.....
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد
در راه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می کشم از دل که :
آب ....... آب
دیگر فریب هم سرابم نمی برد

قشنگ بود....:ی

onaee ke nakh nadaran ra chetor shekareshoon konim?

چه جالب بود... راست میگی واقعا باید خودمون هم برای رسیدن به شادی ها تلاش کنیم... حداقل دستمون رو بالا ببریم... در اولین فرصت لینکت میکنم دوست خوبم...

واقعا راست گفتی نگهداشتن شادی بین روزمرگیهامون اندازه فیل هوا کردن سخت شده!

سلام تازه با وبلاگت اشنا شدم .....تا تهش رو نگاهی انداختم ....بازم میام اینجا اگه عمری باقی باشه....فعلا بای

بخدا ما که اهل تیزی و تیز بازی نیستیم ..الفبای عشق رو خوندی..؟؟؟