انگشتانت بر روی صفحه کلید میلغزند؛ خ و ش ب خ ت ی.... در موتورهای جستجوگر به دنبالش میگردی. سرگردانی بین این صفحه و آن صفحه. پیدایش نمیکنی. غافلی که خوشبختی در چند قدمی توست؛ نمیبینی. صدایت میکند، التماس؛ نمیشنوی. خوشبختی کنار آن زنِ تنها است که چشم دوخته به تو و به چشمانت که یخزده بر صفحهی مانیتور و به دستانت که در این قحطی کلمه چه بیباک تایپ میکنند، به لبان همیشه بستهات که از گفتن عاشقانهای لالی گرفتهاست؛ زن که لیوان چایی خشک شدهبود در دستش.....
0 comments:
Post a Comment