چشمهایم را میبندم و روی آیکون روياها کلیک میکنم. از منوي باز شده، تقویم را انتخاب میکنم. با يك كليك، همهي سال را، از شنبه تا پنجشنبه، قرمز میکنم. از منوی فصل، تابستان را انتخاب میکنم و از منوی آسمون، آبی روشن. گوشهی آسمون، خورشید را میگذارم. از منوی گلها، روی سلکت آل کلیک میکنم. مممممم... نه، پشیمون شدم. باغ انتخاب بهتري است؛ درخت، گل و استخر با یک تخت تاشو؛ رو به آفتاب. عینک آفتابی ورساچي، نوشیدنی بدون الكل، تاپ كوتاه زرد با شلوارك جين آبي، موهامو كوتاه كوتاه و كاهي ميكنم و از فولدر موزيك، مهرنوش را انتخاب ميكنم؛ من زنم که روح عشقُ میسپره به سینه ی مرد .... مممممممم.... نه، نه، دوست ندارم....ء از منوی فصل، پاییز را انتخاب میکنم. از منوی آسمان آبی کبود پر از ابر و یک پنجره كه رو به حياطي با ديوارهاي كاهگلي باز بشه. براي پنجره، پردههای مخمل سرمهای که روشون قیطوندوزی نقرهای شده انتخاب ميكنم. یک صندلی الاکلنگی، کنارش یک میز گرد با رومیزی به رنگ پردهها و ترمهی دستدوز، فكر كنم انتخاب خوبي باشه. یک لیوان چایی داغ، دوتا قاب عکس، چند تا شمع روشن و یک عینک با زنجیر به گردنم. كمي موهامو سفيد ميكنم و بلند. سردم شد. يك شومينهي روشن كنار ميز و صندليم انتخاب ميكنم و یک شنل قرمز روی پاهام و روي آهنگ سوم آلبوم كليك مي كنم؛ فاصله ها مال منند تو فاصله را نگير ازم..... روی صندلیی که رو به پنجره است، میشینم و به خزان باغ نگاه میکنم . ممممممم..... نه، نه، دوست ندارم......ء از منوی فصل، زمستان را جایگزین پاییز میکنم..... بر روی دکمه برف کلیک میکنم و دمای اتاق را كمي بیشتر. به جای لیوان چایی، دو فنجان قهوه میگذارم. كت و دامن سرمهاي با يك گردنبند جواهر ...ممممم.... نه نه يك دستمال گردن قرمز با بته جقه های سرمه ای انتخاب بهتریه. یک صندلی الاکلنگی دیگر هم کنار صندلی خودم روبروي پنجره میگذارم، برای آخر حياط يك در بسته انتخاب می کنم . یک گلدان بزرگ پر از گلهای رنگارنگ روی میز، آهنگ چهارم را كليك ميكنم؛ قدم قدم فاصله را ازم بگير.... تایمر زمان ورودش را روی 5 دقیقه تنظیم میکنم. چشم به در میدوزم. منتظر میمانم تا او بیاد. 5 دقیقه بعد، در باز میشود. صدای عصایش را، صدای خشخش پاش را روی برفها میشنوم، پیر شده، پير شدم و دلم میگیره... نه، نه، دوست ندارم.......ء اینبار هیچ فصل و هيچ آسمانی را انتخاب نمیکنم. روزاي قرمز تقويم را پاك ميكنم. فقط یک چهار دیواری ساده و یک تراس دو نفره پر از گل های سبز. یک کاناپه سفيد با کوسنهای رنگی، يك دسته نرگس توي گلدون روي ميز، نور اتاق را كم ميكنم، سگ عروسكي اخمالوي سفيد، ليوان سبز استارباكس پر از چايي و نه قهوه، لبتاپ، موبایل، البته مدلش در لیست موبایلها پیدا نمیشه چون خيلي قديمي شده و این خيلي مهم نيست . یک دختر 36 ساله، با موهای لخت كه تازگي رنگ قهوهاي بش زده. يقه اسكي مشكي و شلوار جين آبی با پاچه های قیفی که قایم شده در چکمه های بلند مشکی. حلقه ی دستشو ديليت ميكنم. خط اخم پیشانیش را برمیدارم، یک لبخند روی لبش میگذارم. همهی دکمههای دلشوره، استرس، ترس، کینه، دلتنگی، ... را آف میکنم. دکمهی فکرهای منفی را هاید میکنم و روي آهنگ پنجم كليك ميكنم؛ خط زدن نوشته ها سوزوندن ترانه ها بغضاي تلخ بين روز .... بهم كمك نمي كنه
1 comments:
ye dokhtare mehraboono hame chi tamoom tasavvor kon, ke az posht behesh khanjar zadan, va zadanesh zamin, vali pa mishe, shalvaresho mitekoone, saresho bala migire va mostaghim be rahesh edame mide. injoori har chi namarde atish migire va har chi lashkhore hameye chizaaie ke khorde az delhore va hasoodi bala miare :).
Post a Comment