تشكر

مي خواستم از همه دوستان عزيزم كه در اين راه منا تشويق ميكنند تشكر كنم مخصوصا برو بچه هاي پرديسان
حرفهاي يه پنجاه و چهاري تمومي نداره. تا او هست حرفهاي منم ادامه داره.حرفهايي كه سالهاست شنونده اي نداشته .وقتي دانشجو بودم خيلي حرف مي زدم حتي خيلي نوشتم ولي همه ميگفتند اين حرفها مربوط به اين سن وساله وخيلي بچه گونه است. منا هميشه به تنهايي محكوم ميكردند .توي اين تنهايي سالها حرف نزدم و فقط نوشتم و كسي نبود كه نوشته هام بخونه تا اينكه يه نفر اونا را خوند و خوشش اومد و بيچاره قيمت زيادي هم براش پرداخت كرد . اون بيچاره مجبور شد يه عمر حرفهاي منا تحمل بكنه.....بيچاره رضا
يه مدت نوشتن را رها كردم چون دوباره ياد گرفتم حرف بزنم . دوباره حرف زدم و جالب اين بود كه باز محكوم شدم . هر چند از اون دوران ده سالي ميگذشت ولي بازم بهم گفتند هنوز بچه اي يا .اين حرفها مال دوران جوونييه.ولي من كه نفهميدم پس كي من بزرگ ميشم.بازم محكوم شدم به تنهايي بازم شروع كردم به نوشتن و اديت كردن عقايد گذشتم و حتي آپ تو ديت كردن آنها. تا اينكه بچه هاي پرديسان و دوستاي اوركاتي عزيزم اونا را پيدا كردند. يه جورايي فكر ميكنم تو نوشته هام هر كسي خودش را پيدا ميكنه. چه جوري نمي دونم.من به بچه هاي پرديسان خيلي مديونم چون نيرو از دست رفته منا دوباره بهم برگردوند و من هم براي اونا و براي دلهاي پر دردشون و براي همه اون آدمهاي تنها مينويسم.مخصوصا براي اونايي كه محكومند حرف نزنند. اميدوارم كه ديگه به تنهايي نرسم. از همتون متشكرم بچه ها و دوستتون دارم و بدون شما ديگه هرگز

0 comments: