قسمت2 -فرشته ای از جنس پیرمرد

نه شیطان بود نه فرشته .... او یک پیرمرد بود. ساعت 4:30 بود که از شرکت زدیم بیرون. به خاطر کامنتهایی که دوستان عزیزم برامون در پست قبلی گذاشته بودند با آرامش خاطر بیشتری رفتیم به محل مورد نظر یعنی باشگاه بدنسازی بانک سپه .چون محیط یه کمی مردونه بود بهتر دیدیم با موبایلش تماس بگیریم و بعد وارد شویم . تماس گرفتیم و اون پیرمرد دم در باشگاه اومد و خیلی خوب با ما برخورد کرد . اولین جمله ای که به من گفت این بود که ببین دیگه نمی لرزم و من که احساس می کردم با یه بچه روبرو شدم گقتم آفرین آفرین خیلی خوبه. ما وارد باشگاه شدیم . خیلی بد بود وحشتناک و کهنه وقدیمی و بیشتر شبیه حمامهای قدیمی بود .بی اختیار به یاد امیر کبیر افتادم که توی حمام .....به هر طرف نگاه می کردی عکسهای عهد بوق آرنولو و آدمهایی تو اون مایه را می دیدی. روی دو تا صندلی قدیمی نشستیم. پیرمرد همچنان ما را تحویل می گرفت ... گفت چند دقیقه بشینید من الان میام ... هزاران فکر از سرم گذشت .....بد ...خوب....نمی دونستیم کجا رفت ولی چاره ای جز انتظار نبود. بعد از 5 دقیقه برگشت. با دو تا آب میوه پاکتی ...خیالم راحت شد . بعد پیرمرد شروع کرد از گذشته اش و جوونیش و پهلوونی اش بگه و یه جورای خودش را اثبات کنه مثل همه پیرمرد ها و من همچنان که بهش لبخند می زدم نظاره گر همه جا شدم . پس از چند دقیقه رضا اعلام مرخص شدن کرد ... پیرمرد اصرار داشت خسارت ماشین را پرداخت کنه و ما امتنا کردیم و گفتیم ما فقط به اصرار و احترام شما اومدیم نه برای خسارت (البته من بیشتر برای ماجراجویی) و اون هم قبول کرد و به رسم مایه کیسه دو تا 200 تومنی امضا شده به ما داد .... بعد ..... و اما بعد.گفت که من می خوام کاری براتون انجام بدم (اون روی فرشته) ما هم گفتیم خواهش می کنیم چه کاری .... گفت ...من می خوام روی قباله ازدواجتون براتون وام بگیرم ما هم گفتیم مرسی ولی ما گرفتیم گفت نه من بازم می گیرم و پسرم توی بانک رییسه و اینا.... شمام که تازه ازدواج کردید درسته .... شرمنده ما پنج ساله که ازدواج کردیم و این حرف آب سردی بود که بر سر فرشته ریخته شد و اون دوباره به پیرمرد تبدیل شد ....بعد اصرار اصرار به رضا که حتما بیا باشگاه ..... و ما برای اینکه اون دلگیر نشه بهش قول دادیم.... بعد هم چند تا کاغذ به من داد و گفت اینا را دیشب برای شما نوشتم راههای مراقبت از پوست... من هم تشکر کردم بعد هم عکسش را با رضا گرفتم که الان می تونید پایین این پست ببینید و خداحافظی کردیم و رفتیم.راستی یه نصیحت هم کرد و اینکه ماشینتون بی خوده و عوضش کنید ولی اون نمی دونست توی این مملکت رابطه ماشین با درجه تحصیلات آدما رابطه عکس داره و 2تا مهندس به دلیل اینکه محکومند که تحصیل کرده اند و بازاری و .... نبودند اون درآمد های آنچنانی را ندارند که بتونند فلان ماشین را سوار شوند..... خلاصه اینکه نه از چک خبری بود و نه از شیطان بلکه فرشته ای بود از جنس پیرمرد

16 comments:

سلام شراره عزیز. ساده و جذاب می نویسی. برای این دیر آپدیت می کنم که گاهی می مونم چی بنویسم. گاهی هم سرم شلوغه. بازم ممنون

سلام...خوبه حداقل 400 تومن گیرتون اومد(دندون)...راستی ارنلو نه ارنلد :دی!!!

من معتقدم شما برای محکم کاری هم که شده(واسه به هم نریختن آرامش و اینا) یه چک به من بدین. از ما گفتن

والا من ححرفی ندارم خواستی بیا یه چک هم خرج شما می کنیم.
CHAK البته

This comment has been removed by a blog administrator.
This comment has been removed by a blog administrator.
This comment has been removed by a blog administrator.

salam,
adab hokm mikard biam umadam vali hanuz matlabeto nakhundam be vaghte khundanesh hatman nazaramo migam.

زن ضد زن زیاد دیده بودم ولی اینطوریش را ندیده بودم. خوب دیگر از کسانی که مدام در گوششان تبلیغات ضد زن جاری میشود و خودشان ذره ای توانائی دید انتقادی ندارند انتظار بیشتری را هم نمیشود داشت. خانم شراره به جای خواندن این سایتهای مردانه ضد زن قدری خواندن سایتهای زنانه را به شما توصیه میکنم که ببینید چه کلاه گشادی بر سرتان رفته و میرود و شما ذره ای آنرا احساس نمیکنید.

به نظرم خوب کاری کردی که موقع تصادف آرومش کردی . من هم اگر بودم می ترسیدم که پیرمرده سکته کنه اما وقتی که پیشش رفتی فهمیدی علت اینکه نمی خواست خسارت را بده چی بود؟ هزینه اش چه قدر بود؟ چرا می خواست وام برایتان بگیره اما هزینه خسارت را نده؟ در هر صورت بدور از هر دردسر باشی دوست جونم

خانم یا آقایی که خودتون را معرفی نکردید شما چگونه از این پست این مطلب را فهمیدی ؟خیلی حرفتون بی منطق .اگه منطق داشتی حداقل جرات معرفی خودت را داشتی .

به خانم دیداری عزیزم:خسارت چیزی نبود .فقط چراغ بقل بود.... بیشتر می خواست لطف بکنه

پس ديدين كه اينقدرها هم كه شما فكر مي‌كردين سخت نبود
اونم يه آدم بود مثله بقيه.
مي‌گم اگه شما وام رو نمي‌تونين بگيرين براي من و همسرم بگيرين !!‌كه خيلي نياز داريم

موفق باشيد

سلام خانم شريعت زاده
وبلاگتان جالبي داريد من مدتهاست كه خواننده اين وبلاگ هستم . راستي يك سوال داشتم اين آقا خبردارد عكسش را دروبلاگتان زده ايد ؟
حسابي معروف شد

Nice site!
[url=http://vemehwoo.com/spym/ujte.html]My homepage[/url] | [url=http://sxavxyqi.com/vcnk/hrsr.html]Cool site[/url]

Nice site!
http://vemehwoo.com/spym/ujte.html | http://zfxezhqc.com/hovv/qmzi.html