صبح شنبه

صبح شنبه که آدم اینجوری حالش گرفته بشه .... اون هفته معرکه است.شما قضاوت کنید.دو ماه پیش در یک جلسه ای در شرکت قرار شد سمیناری با موضوع جی پی اس توسط من برگزار بشه. از فردای اون روز من تمام کارهای روزانه را تعطیل کردم و شروع کردم به جستجوی مطلب در اینترنت و مطالعه چند تا کتاب و ترجمه یه سری متون به صورت دست و پا شکسته (چون زبان توپی دارم).... وبعدش هم تهیه یک پاورپوینت 95 صفحه ای .... و ..... دو ماه گذشت و قرار شد 21 اسفند ماه این سمینار برگزار بشه.و امروز 20 اسفند متوجه شدم که ممنوع السمینار شدم بنا به اینکه مدیریت اعلام کرده آخر ساله و فرصت نیست..... یعنی کشک اونم نه پاستوریزه .....شما جای من بودید چه حالی می شدید.

4 comments:

هیچ...اگه من بودم ...همونجا یه صرو صدای میکردم که حالیشون بشه ممنوع السمینار یعنی جه :دی....حالا ایشالا ساله دیگه(چشمک

خوشحال! ناراحت بشی که چی بشه؟
و در این مورد خاص کاملا جدی ام

تو چيزي رو از دست ندادي
كلي چيز ياد گرفتي
اونايي كه بنا بوده چيزي از سمينار تو ياد بگيرند ضرر كردن
ناراحت نباش