شش اپيزود

اپیزود 1:

چند روزی است چیزی ننوشتم . امروز به نتیجه بدی توی ذهنم رسیدم. که چه زود آدمها فراموش می شوند. چند وقتی است خیلی برای دوستان کامنت نگذاشم و به نتیجه بدی رسیدم و این که اگر کامنت بذاری به وبلاگت می آیند و کامنت می گذارند. در واقع یک بده بستونه. جهت بالا بردن خواننده های وبلاگشون. همیشه سعی می کردم کامنتی که می گذارم خودم باشم نه برای رفع تکلیف و فکر می کردم همه کامنتهای وبلاگمم همینه ولی امروز فهمیدم که نه حقیقی نیستند بیشتر برای اینکه من یادم بمونه که به وبلاگشون سر بزنم. همیشه از رفع تکلیف کاری را انجام دادن متنفر بودم. ولی امروز حس کردم همه برای رفع تکلیف به من سر می زنند. اگر غیر از این بود کسی می آمد و دلیل نبودنم را می پرسید ولی کسی نپرسید.

اپیزود2 :

ایکس: راستی فکر کن من الان مردم . چی کار می کنی؟

وای: هیچی می روم پای کامپیوتر

اپیزود3:

هر روز می بینم زنان شیر را

نه از نوع شیر جنگل

زنانی که هر روز در صف شیر هستند

اپیزود 4 : سوء استفاده

واژه‌اي كه همه‌جا مورد استعمال است، همه‌جا ديده مي‌شود . همه بكار ‌مي‌برند . چه بسيار كساني كه در پشت تريبون‌ها داد از آن گوش آدمي را كر مي‌كند . بزرگان در كنار بخاري گرمشان از او ياد مي‌كنند . اديبان به گوشه‌اي نشسته و سرود آن را مي‌خوانند . چه گرد و خاكهايي كه به راه نمي‌اندازند . و آنگاه كه طوفاني عظيم بر پا مي‌شود همگي دكل‌هايشان را مي‌شكند و در آن موقع كه ارتباطشان با جزيره مظلوم، خلق محروم قطع مي‌شود به گوشه‌اي مي‌خزند و سوء استفاده مي‌كنند . اينها حرفهايي كليشه‌اي است مثل حرفهاي يك پنجاه و چهاري .

شايد سوء استفاده از يك نگاه باشد، شايد سوء استفاده از يك لبخند باشد، از يك تولد، از يك عمر باشد،‌ از يك زندگي باشد، از يك درد، از يك غم، از يك شادي باشد . شايد سوء استفاده از يك گريه باشد، شايد از يك زجر، از يك نام باشد . از يك نام يك نويسنده، از يك نام ديوانه، از يك نام دانشجو.

از زمين صاف و همواري عبور مي‌كنم كه در هر قدمش زمين مي‌خورم و دانشي كه جمع كرده‌ام بر زمين مي‌ريزد . در جمع كردن دانش همراه با زمين خوردنش به من ياد داد كه جوياي حقيقت و هويتم باشم و نامم را حقيقت‌جو نهادم .

آنكه كلامش طلا بود چه مي‌گويد‌؟

مي‌گويد: دانش در كنار حقيقت زيباتر است .

و من مي‌گويم : آرزويم اينست سياه و سفيد مثل شب و روز كنار يكديگر زيست نمايند و اين آرزويي بيش نيست .

و او مي‌گويد : آرزو بر جوانان عيب نيست .

سوء استفاده از يك نام براي رسيدن به هدف زيباست، حتي زيباتر از زيبايي‌ها حتي زيباتر از يك نگاه .

سوء استفاده از يك چشم، از يك چشم پاك كه همه چيز را پاك و بي‌آلايش مي‌بيند دردناك است مخصوصاً اگر سوء استفاده از چشمهاي يك دوست باشد .

سوء استفاده از يك لبخند كار هر كسي نيست هرچند كه لبخند زبان بين‌المللي محبت است .

سوء استفاده از عمر ديگران، كه گاهي زياد عمر كردن عده‌اي موجب مي‌شود عقايدشان بازيچه دست ديگران شود .

سوء استفاده از يك زندگي، كار آسانيست كه همه‌ انجام مي‌دهند، دانسته يا ندانسته .

سوء استفاده از يك درد مشترك نتيجتاً به همدردي منجرب مي‌شود .

سوء استفاده از يك غم، كار هر كسي نيست يا حداقل براي من.

سوء استفاده از غم من، سوء استفاده من از وقت او نتيجتاً به سوء استفاده از يك نگاه ختم مي‌شود .

سوء استفاده از يك شادي، كار همه است و من هيچگاه نمي‌توانم سوء استفاده كنم، چون در دنيايي كه من زندگي مي‌كند شريك شادي بودن معني ندارد . براي من شريك غم بودن است كه مفهوم دارد، چون من هميشه انتهاي آن را شادي مي‌بينم . پس نيازي به استفاده از واژه دوم ندارم .

سوء استفاده از يك گريه به هر بهانه‌اي كه باشد، به خاطر خالي كردن عقده‌هاي دروني كار زشتيست زيرا كه به دنبال آن محبتهاي دروغين وجود دارد كه اين اشكها به روي آن پرده‌اي ضخيم مي‌كشد كه هيچ‌كس نفهمد كدام راست است كدام دروغ .

اپیزود5: از يك بي خانمان اجاره نشين

نوشتن دغدغه بسياري از آنهايي است كه در دل حرفهاي بسياري براي گفتن دارند. آنهايي كه در اين وانفساي امروز فضايي را باب ميل خود نمي يابند تا نظراتشان را بيان كنند. تو گويي در اين آريايي گربه نشان، چيزي كه يافت مي نشود گوش است.

چقدر تاسف بار است كه محكومين اين فضاي آلاكاتراسي نيز از روي اشتباه يا عمدهاي بچه گانه فضاي ميليتاريزم را تشديد كرده، دشنه به دست گرفته و گلوي صداي مجازي نيز مي برند.

خداوند به انسان دو گوش داد و يك زبان. از آنجهت كه دو چندان كه گويي بشنوي.

اپیزود 6 :

وقتی کلیدش را تقدیم کرد از ته دل بود

پس این سرا سرای تو است

شاید این سرا

برای افکار بلندت کوچک باشد

ولی .....

24 comments:

این وحشتناکترین جمله ای بود که تا حالا نوشته بودی (سوء استفاده از يك درد مشترك نتيجتاً به همدردي منجر مي‌شود
از هر کس میتونستم قبول کنم الا تو.
دوباره قاطی پاطی کردی
همه جیزو بردی زیر سوال

sharareh khanoomi kheili sakht neveshti ,fekr konam bayad mesle aboo ali sina 40 bar bekhoonam,akhe midooni man adat daram az to harfaye omidvar koonandeh va asoon beshnavam.

همه این افکار ضد و نقیض یک جا توی ذهنت بود؟یادم به اون ظرف میوه ات افتاد!راستی فکر کنم ایکس و وای رو بشناسم

نکنه همه اپیزود ها را ربط می دید به هم که همتون می گویید افکار ضد و نقیض.
البته توی این پست 2 تا نکته هست که شاید این مشکل شما بر می گرده به اون نکات یکی اینکه نوشته سوءاستفاده یکی از نوشته های من در شسال 75 بود که حالا بنا به دلیلی توی ذهنم آپ شد. نکته دوم را هم بی خیال

تهمت نزن روزي دو بار ميام اين رنگ رو ميبينم و كوررنگي ميگيرم تازه وبلاگم ندارم كه بگم تا كامنت نذاري نميام!!! من چون قطعا قبل از همه ميميرم نميتونم بگم اگه مردي چكار ميكنم! چون از فردا به مدت 365 روز بيشتر براي زندگي وقت ندارم و در طي اين مدت خواهم مرد

salam , man nemidoonestam shohar dary ha , vali alan midoonam !
taze fahmidi comment va comment bazi ro ! az ghadim o nadim injoor boode vali khob dige be sen o sale man o shoma nemikhore !

:-)

در جواب شراره:مهم ذهن توه نه دید ما!!راستی مشکل من یکی که در نکته دوم حل شد بقیه را نمی دونم
:p

در جواب شراره:مهم ذهن توه نه دید ما!!راستی مشکل من یکی که در نکته دوم حل شد بقیه را نمی دونم
:p

بلقیس جان فعلا تولدت مبارک تا بعد.... اصلا به فال معتقد نیستم
عزیز

نیکو جان ممنون ولی روی سخن من شما نبودی .... نه سینوسیم نیستم خدا را شکر البته چون من غیر آدمی زاده همه کارام هیچ موقع اونجوری که همه گفتند نیستم . موارد دیگه منا بیشتر سینوسی میکنه

آزاده جان خوشحالم مشکلت حل شد با گفتن نکته دوم

الهام عزیز تو هم در هفته ای که گذشت جای من بودی قاط می زدی

متولد 57 نمی دونم چرا این مشکل همه است که فکر میکنند من مجردم ولی نیستم...ممنون

اميدوارم كه ايام به كام باشه
بعد از مدتها برگشتم

شراره عزيز...توقع انسانها از يكديگر متفاوت است...چون دنيا مجازي ست نمي شود همون توقعات را داشت كه انسان در دنياي واقعي دارد...من..هرچند شما را نمي شناسم...بخاطر بعضي حس هاي مشترك هميشه به وبلاگ شما سرزده ام...چه در بيشتر اوقات كه شما به من سر نزديد و چه در برخي اوقلات كه به من سر زديد...هرچند انسان گاهي از دوستانش توقع دارد و شما هم حتما محق هستيد..من خواستم بگم كه هميشه همه چيز آن جوري نيست كه ما فكر مي كنيم...اين متن نسبتا تلخ ناشي از چيست نمي دانم..مثل اينكه نمي دانم چرل مدير وبلاگش را بسته و حتي رويم هم نشده تا حالا از كسي بپرسم...بهرصورت همواره سلامت و شاد باشيد

dar morede epizode avalet baiad begam ke hamishe haminjurie.to doniaye khodemun ham hamine. mese moamele hast.hata zendegimun
pas ziad nabaaiad sakht gereft!

tu un epizode ke age taraf mord miri paye pc...in ro vaghean baram jaleb bud;)


va...aknun nahale gerdu anghadr ghad keshide ast ke saye ra baraye derakhtane bagh tabir konad

shararej joonam salam. mamnoonam ke inghadr mehrabooni azizam. dar morede oon epizodeh 1 : chon khodet har chand rooz yebar ap mikoni darnatije agar chand roozam nabashi kasi mitevajeh nemishe. maha ke har rooz neminevisim ke ye rooz nabashim kasi negaran beshe. dige inke shayad gahi ham chizayii minevisi ke baghie ziad comment gizashtaneshoon nemiad. ama man midoonam ke hame kheili kheili ham dooset daran ba man ke khodam har vaght benevisi behet sar mizanam. ghorboonet

چه طوري دخترك!!؟

sharare joonam salam! dar morede on epsode aval migam ke man hamishe hamishe inja ro mikhoonam choonke vaghean khoob minevisi vali bazi vaghta rastesh ongahdr ghashang minevisi ke man nemidoonam chy barat comment bezaram (jeddi goftama)masalan man darbare epesode haye badi chy begam :P khob ghashang minevisi dige

هان
اگه این خود لوس کنیه، که آخی.... دختر خاله چی شده؟ حالت خوبه؟ بلا به دور... اینا چیه میگی!؟
اگه نیست: اینا چیه میگی؟
نتیجه کلی: معلومه وقتی کامنت بذاری میان و کامنت میذارن، اگه کامنت نذاری معلومه که نمیان. غیب میگی؟
نتیجه جزئی: به جز من
نتیجه ناقص: تو که همه رو گفتی منظورت نیستند که. یه چیزی که میگی تا ته سرش واستا
نتیجه فک فامیلی: با کامپیوتر موافقم

شراره عزيز...من آدرس وبلاگم يه كوچولو عوض شده...گفتم خبر بدم..اين كامنت با آدرس جديده

dar morede epizode 3 :vase halva ma ham khabar konin:D

شراره جون.چند روزه نیستی کجائی؟خبری ازت نیست؟؟؟؟؟؟!!!(گقتم پیش دستی کرده باشم!)0

اپیزود اولتو نیستم!
من که هر وقت وصل شم صفحه تو باز می کنم ولی این که با هر غیبتی سراغ بگیرم احساس می کنم دارم طرف و تو منگنه می ذارم!
حالا اگه اون بلاگر مظلوم حسشو نداشته باشه باید جواب منو بده ننه که کار سختی هم هست
اپیزود چهارم حرف تنهایی خیلی روزای دل منه. تو سکوت یا با فریاد ولی فایده نداره
تا وقتی آدما خودشونو دوست دارن از هم سو استفاده می کنن دیگه!
اپیزود سومت منو یاد اون شعر فروغ انداخت از شکاف پیرهنشان هوا با بوی شیر تازه می آمیزد....
بوس بوس بوس بوس بوس

بلقیس جون.... آره عزیزم .ممنون

چرا كامنتمو پاك كردي!؟

با اپیزود اول موافقم. خیلی هم. گاهی فکر می‌کنم وقتی حال و احوال‌پرسی خیلی از ماها از عزیزانمون با مسیج و ایمیل صورت می‌گیره اینهم از تبعات طبیعیشه که نباید دلخورمون بکنه. به همین دردناکی!

وبلاگ خاطرات منو و ویلچرم دچار مشکل شده و مهدی ناصری تا اطلاع ثانوی در این وبلاگ مینویسه: http://weelcher.blogfa.com/