خودتکانی

بوی الکل، اسید، خاک و آب می‌دهم. عطر جدیدی نیست. عطر خوش خانه‌تکانی است. بوی الکل از شیشه‌ پاک‌کن است. فیش فیش می‌پاشم و با روزنامه‌ی همشهری به جان شیشه‌ها می‌افتم، دلشان را پاک می‌کنم آن‌قدر که باورم نمی‌شود اصلا دلش شیشه‌ای است. در سطلی پر از آب، سفیدکننده و پودر(همان تاید معروف) می‌ریزم، آن‌قدر باش بازی می‌کنم که کف کند. کف‌های سفید را بر می‌دارم و به سروصورت دیوار می‌مالم به یک چشم به‌هم زدن کف‌های سفید، خاکستری می‌شوند و من سریع با حوله‌ای پاک‌شان می‌کنم. دل دیوارها هم پاک می‌شود. همه این‌هایی را که گفتم و آن‌هایی را که نگفتم، بازی جمعه‌های آخر سال من است؛ از صبح تا شب. گاه بین‌اش هم سری به یاهو مسنجر و وبلاگم می‌زنم نه از جهت اعتیاد(دروغ محض)، از این جهت که دل‌تنگی نکنند. شب که می‌شود به خانه نگاه می‌کنم. همه‌جا تمییز، همه‌چیز سر جای خودش، شیشه‌ها برق می‌زنند، بوی خوش سفیدکننده، آب و خاک در فضا پیچیده. اما من، هاشولی، با دست‌هایی که پوست‌شان از اسید قرمزشده و جِزجِز می‌کند، تنی خسته.... .

یادم باشد جمعه‌ای را برای خانه‌تکانی خودم بگذارم.

0 comments: