بیمار و دکتر

بیمارگفت:«گوشه‌ی این دنیای خالی

یک اتاق خالی

یک تخت خالی

یک قلب خالی

به من جایی بدهید

خسته‌ام؛ خسته»

دکتر یک پک به سیگارش زد و گفت:« دیر آمدی»

بیمار از روی میز دکتر، از توی پاکت سیگارش

چی بود اسم پاکت؟ آهان کارتیر... نشنیده بودم؛ سیگاری نیستم

یک سیگار برداشت

روشن کرد

و به سوختنش نگاه کرد

و گفت:« یک علف‌زار خشک و بی‌ روح

یک سیگار روشن

«…

دکتر پک بعدی را زد و گفت:« دیر آمدی»

0 comments: