شبهای بلند زمستان است
من مادربزرگ شدهام
و نوههایم کنارم
در انتظار شنیدن
اما هنوز
کلید
صندوقچهی
اسرارم را
پیدا نکردهام
تا حرفهای حبس شده را
آزاد کنم
مادربزرگ شدهام
عینکم دوربین شده
اما
هنوز
عصرجمعه را
تار میبینم
.
.
شبهای بلند زمستان است
من مادربزرگ شدهام
و نوههایم کنارم
در انتظار شنیدن
اما هنوز
کلید
صندوقچهی
اسرارم را
پیدا نکردهام
تا حرفهای حبس شده را
آزاد کنم
مادربزرگ شدهام
عینکم دوربین شده
اما
هنوز
عصرجمعه را
تار میبینم
.
.
حرفهای یک پنجاه و چهاری Copyright © 2008 | Torn Paper Designed by SimplyWP| Converted by Free Blogger Template | Supported by Ipiet's Notez
0 comments:
Post a Comment