اپیزود 1:
چند روزی است چیزی ننوشتم . امروز به نتیجه بدی توی ذهنم رسیدم. که چه زود آدمها فراموش می شوند. چند وقتی است خیلی برای دوستان کامنت نگذاشم و به نتیجه بدی رسیدم و این که اگر کامنت بذاری به وبلاگت می آیند و کامنت می گذارند. در واقع یک بده بستونه. جهت بالا بردن خواننده های وبلاگشون. همیشه سعی می کردم کامنتی که می گذارم خودم باشم نه برای رفع تکلیف و فکر می کردم همه کامنتهای وبلاگمم همینه ولی امروز فهمیدم که نه حقیقی نیستند بیشتر برای اینکه من یادم بمونه که به وبلاگشون سر بزنم. همیشه از رفع تکلیف کاری را انجام دادن متنفر بودم. ولی امروز حس کردم همه برای رفع تکلیف به من سر
می زنند. اگر غیر از این بود کسی می آمد و دلیل نبودنم را می پرسید ولی کسی نپرسید.
اپیزود2 :
ایکس: راستی فکر کن من الان مردم . چی کار می کنی؟
وای: هیچی می روم پای کامپیوتر
اپیزود3:
هر روز می بینم زنان شیر را
نه از نوع شیر جنگل
زنانی که هر روز در صف شیر هستند
اپیزود 4 : سوء استفاده
واژهاي كه همهجا مورد استعمال است، همهجا ديده ميشود . همه بكار ميبرند . چه بسيار كساني كه در پشت تريبونها داد از آن گوش آدمي را كر ميكند . بزرگان در كنار بخاري گرمشان از او ياد ميكنند . اديبان به گوشهاي نشسته و سرود آن را ميخوانند . چه گرد و خاكهايي كه به راه نمياندازند . و آنگاه كه طوفاني عظيم بر پا ميشود همگي دكلهايشان را ميشكند و در آن موقع كه ارتباطشان با جزيره مظلوم، خلق محروم قطع ميشود به گوشهاي ميخزند و سوء استفاده ميكنند . اينها حرفهايي كليشهاي است مثل حرفهاي يك پنجاه و چهاري .
شايد سوء استفاده از يك نگاه باشد، شايد سوء استفاده از يك لبخند باشد، از يك تولد، از يك عمر باشد، از يك زندگي باشد، از يك درد، از يك غم، از يك شادي باشد . شايد سوء استفاده از يك گريه باشد، شايد از يك زجر، از يك نام باشد . از يك نام يك نويسنده، از يك نام ديوانه، از يك نام دانشجو.
از زمين صاف و همواري عبور ميكنم كه در هر قدمش زمين ميخورم و دانشي كه جمع كردهام بر زمين ميريزد . در جمع كردن دانش همراه با زمين خوردنش به من ياد داد كه جوياي حقيقت و هويتم باشم و نامم را حقيقتجو نهادم .
آنكه كلامش طلا بود چه ميگويد؟
ميگويد: دانش در كنار حقيقت زيباتر است .
و من ميگويم : آرزويم اينست سياه و سفيد مثل شب و روز كنار يكديگر زيست نمايند و اين آرزويي بيش نيست .
و او ميگويد : آرزو بر جوانان عيب نيست .
سوء استفاده از يك نام براي رسيدن به هدف زيباست، حتي زيباتر از زيباييها حتي زيباتر از يك نگاه .
سوء استفاده از يك چشم، از يك چشم پاك كه همه چيز را پاك و بيآلايش ميبيند دردناك است مخصوصاً اگر سوء استفاده از چشمهاي يك دوست باشد .
سوء استفاده از يك لبخند كار هر كسي نيست هرچند كه لبخند زبان بينالمللي محبت است .
سوء استفاده از عمر ديگران، كه گاهي زياد عمر كردن عدهاي موجب ميشود عقايدشان بازيچه دست ديگران شود .
سوء استفاده از يك زندگي، كار آسانيست كه همه انجام ميدهند، دانسته يا ندانسته .
سوء استفاده از يك درد مشترك نتيجتاً به همدردي منجرب ميشود .
سوء استفاده از يك غم، كار هر كسي نيست يا حداقل براي من.
سوء استفاده از غم من، سوء استفاده من از وقت او نتيجتاً به سوء استفاده از يك نگاه ختم ميشود .
سوء استفاده از يك شادي، كار همه است و من هيچگاه نميتوانم سوء استفاده كنم، چون در دنيايي كه من زندگي ميكند شريك شادي بودن معني ندارد . براي من شريك غم بودن است كه مفهوم دارد، چون من هميشه انتهاي آن را شادي ميبينم . پس نيازي به استفاده از واژه دوم ندارم .
سوء استفاده از يك گريه به هر بهانهاي كه باشد، به خاطر خالي كردن عقدههاي دروني كار زشتيست زيرا كه به دنبال آن محبتهاي دروغين وجود دارد كه اين اشكها به روي آن پردهاي ضخيم ميكشد كه هيچكس نفهمد كدام راست است كدام دروغ .
اپیزود5: از يك بي خانمان اجاره نشين
نوشتن دغدغه بسياري از آنهايي است كه در دل حرفهاي بسياري براي گفتن دارند. آنهايي كه در اين وانفساي امروز فضايي را باب ميل خود نمي يابند تا نظراتشان را بيان كنند. تو گويي در اين آريايي گربه نشان، چيزي كه يافت مي نشود گوش است.
چقدر تاسف بار است كه محكومين اين فضاي آلاكاتراسي نيز از روي اشتباه يا عمدهاي بچه گانه فضاي ميليتاريزم را تشديد كرده، دشنه به دست گرفته و گلوي صداي مجازي نيز مي برند.
خداوند به انسان دو گوش داد و يك زبان. از آنجهت كه دو چندان كه گويي بشنوي.
اپیزود 6 :
وقتی کلیدش را تقدیم کرد از ته دل بود
پس این سرا سرای تو است
شاید این سرا
برای افکار بلندت کوچک باشد
ولی .....