بند بند وجودم تکه تکه شده
از تکه تکههای وجودم
طنابی میبافم
که از سر تا پایش
پر است از گرههای تو در تو
چوبکی زاویه دار بر هم میخ میزنم
طناب را بر دارک چوبی گره میزنم
پا روی پلکان میگذارم
…
دیگر گوش به تو نمیدهم
که دل نداشتی به من
بند بند وجودم تکه تکه شده
از تکه تکههای وجودم
طنابی میبافم
که از سر تا پایش
پر است از گرههای تو در تو
چوبکی زاویه دار بر هم میخ میزنم
طناب را بر دارک چوبی گره میزنم
پا روی پلکان میگذارم
…
دیگر گوش به تو نمیدهم
که دل نداشتی به من
حرفهای یک پنجاه و چهاری Copyright © 2008 | Torn Paper Designed by SimplyWP| Converted by Free Blogger Template | Supported by Ipiet's Notez
0 comments:
Post a Comment