اپیزود یک:
دنیا را وارونه میکنم. آسمون زیر پایم و زمین روی سرم. چه حالی داره روی ابرها راه رفتن؛ سبک و بیصدا آنطور که هیچ قدمی به گوشی نمیرسد که مبادا کسی توقع گذاشتنش را روی تخم چشماش را داشته باشد. گاهی فقط از زمین بر سرم، خاک میریزد و خاک برسرم میکند. خاکها را میتکانم اما خاکیام. فکر کن...
اپیزود دو:
به دنبال تو میگردم؛ اینبار اما روی ابرها. نمیدانم در این وارونهایِ دنیا اگر تو هم وارونه باشی پس باید به دنبالم بگردی؛ نه؟ و حرف دلت را وارونه به زبان بیاری؛ فکر کن...
اپیزود سه:
زیر پایم، ابرها تکان میخورند و من هم با آنها. ابرها تکان میخورند. به هم برخورد میکنند. زمین طوفان میشود و بر سرم، خاک میریزد. به دنبال چترم میگردم. چتر هم وارونه شده. چتر در دست زمین است. من خاکی، ابرها خیس، گِل میشوم. خورشید اما خشکم میکند و من میشوم یک تندیس گِلی. فکرکن....
اپیزود چهار:
دنیا وارانه شده. تو بر روی ابرها دنبال من میگردی. دنیا وارونه شده و پیدایم میکنی. دنیا وارونه شده و من نیستم. دنیا وارونه شده و تو عاشق شده ای. دنیا وارونه شده و تو دل به یک تندیس گِلی دادهای. دنیا وارونه شده و دیگر هیچ فکری نکن...
2 comments:
چتر برای چه خیال که خیس نمیشود
Post a Comment