انتظار

«انتظار»

سَرِ گذر نشستن

و به نقطه‌ا‌ی دور نگاه کردن

و زانوی غم در بغل گرفتن

و گاهی سوت قطار

به گوش رسیدن

نیست

«انتظار»

عصر جمعه

شعر‌های بی‌قافیه نوشتن

و نوشیدن جرعه‌ای چاییِ تلخ

با شیرینی «انتظار» است

1 comments:

عصرهای جمعه همیشه یه بوی دیگه‌ای می‌دهند...گویی سالهاست که دارن تمرین می کنن چه باید بکنند اگر آن اتفاق بیفتد...