وبلاگم، لباسش هم تنگ شده بود و هم نخنما. بهش گفتم: «رژیم بگیر، میترسم چربی خونت بالا بره و سکته کنی ها!». قبول کرد و رژیم گرفت. یک رژیم وحشتناک گرفت . رسما معدهش را تعطیل کرد. یک هفته بیشتر طاقت نیاورد و کارش به بیمارستان کشیده شد و مجبور شد رژیمش را بشکند. حالا قرار شده رژیم ملایمی بگیرد. منم جایزه، براش لباس نو خریدم.
دوست جونم لباس نو مبارک. حالا که تروتازه شدی، منم قول میدهم حرفهای نو برایت بزنم.
0 comments:
Post a Comment