با توت‌فرنگی

کنار دستم یک سبد توت فرنگی است. طبق قانونی می‌خورمشان و قصه‌ی خوردنش را می‌نویسم. اول کال‌ها را با طعم مِی ‌خوشِ متمایل به ترش، بعد نوبت له شده‌های بدریخت می‌رسد با طعم متمایل به گندیده. سوم توت‌های ریز و کج‌و‌معوج؛ بی‌مزه‌اند. ته سبد توت‌های درشت در حال چشمک زدنند....بقیه‌ی قصه را از رضا بپرسید که برای بار هزارم قصه‌ی اوبانتو و ویستا را برایم تعریف کرد؛ البته این‌بار با طعم خوش توت‌های درشت که لابد شیرین هم بودند. کنار دستم یک سبد توت فرنگی بود.

0 comments: