فریده، پریسا، آزاده، الهام و رضا ممنونم

هنوز در شوک دیشب هستم. حمام بودم. زیر دوش آب گرم، احساس چاووشی بودن بهم دست داده بود و برای خودم شعر می‌خوندم: «رفیق من سنگ صبور غم‌هام، به دیدنم بیا که خیلی تنهام»«گوشی را بردار تا صدات یک ذره آرومم کنه،این نفسای آخره دلم داره جون می‌کنه».... بعد از اینکه از حمام بیرون آمدم در حالی که آب از موهام می‌ریخت و در حال غر زدن به خاطر دست شکسته‌ام بودم یک مرتبه چند تا از دوستانم با کیک و شمع و فشفشه و جیغ و فریاد از آشپزخونه بیرون آمدند و.... هنوز در شوکم......

فریده، پریسا، آزاده، الهام و رضا ممنونم که به فکرم بودید و شب تولدم که بی‌روح و سیاه بود را به بهترین شب زندگیم تبدیل کردید. کاش بتونم براتون شراره‌ای باشم که دوست دارید.مرسی. مرسی. مرسی

1 comments:

تفلدت مبارک
خوشبهحالت که همیچین دوستای خوفی داری