رودخانه

رودخانه‌ را دیده‌ای؟

.

گاه آرام و به گاه پرخروش

بر سنگ‌های سرد می‌لغزد

و خرامان راه خود را می‌گشاید

از میان دشت‌های سهل و کوه‌های صعب

.

رودخانه

با دلی پاک و روشن، چون آب

به زلالی اشک‌های فروخورده و ناخورده

راه خود می‌پوید

.

رودخانه در راه؛

می‌بخشد

می‌خروشد

سبز می‌کند

حیات می‌دهد

.

برای نرگس‌ها

آینه‌ای می‌شود

تا خود را بنگرند

و مستانه‌تر

عشق بورزند

.

سنگ‌های سخت را

می‌شکند

پرغرورترها،

در گذر زمان

در نوازش و یادآوری هماره رودخانه

صیقل می‌خورند

.

رودخانه اما،

خود نمی‌داند

که کیست

و چیست

و چه نیرویی دارد

.

رودخانه

مهر است و ماهور

شور است و شرر

ناز است و نیاز

.

رودخانه را سدی باید

تا بیهوده با دریا نیامزید

سدی باید

تا در ورای آن

اندکی به خود بیاندیشد

و لختی بیاساید

تا خود به چشم خویشتن

ببیند خویشتن خود را

.

رودخانه، پل نیست

گذرگاه هم نیست

.

رودخانه، رودخانه است

.

بی رودخانه

ماهیان، سنگ‌ها و نرگس‌ها

شقایق‌ها، غوکان و مرغکان

.

می‌میرند

.

تو آن رودخانه‌ای ...

.

تولدت مبارک

علی و آیدا

0 comments: