کنار همهی درسهای کلیشهای کلاس شمارهی 39 که یادگرفتم/ نگرفتم، بهترین تمرین برای من نشستن، حرف نزدن و فکر نکردن بود. شیفت من از ساعت 3 تا 9 شب است. از این 6 ساعت، فقط یک ساعتش سرویسدهی به پدر است. هفته اول و دوم همه وقتم به پرسیدن سئوالهای بی جواب از خودم گذشت. هفته سوم تمام سئوالها را در سطل مخصوص زبالههای عفونی ریختم و عینک ملیحبینی زدم. اثرش آنقدر زیاد بود که گاه فکر میکنم آخر فروردین، که پدر مرخص شود، دلم برای این شش ساعتها بدجور تنگ میشود. به شما توصیه میکنم، نشستن ،حرف نزدن و فکر نکردن، خلاصهش آرام گرفتن را تمرین کنید. من اینها را به پیچتوپیچیهای گذشتهم ترجیح میدهم.