منِ سربه‌راهِ دروغ به خود گو

شویدک‌های سیاهم را با دست، به زیر مقنعه هدایت میکنم، عبایی بلند و سیاه بر تن می‌کنم و بی‌آنکه سرخاب سفیدابی بمالم، با رنگی پریده راهی خیابان می‌شوم. من حجاب دارم. با خودم می‌گویم آیا به راستی من حجاب دارم؟ موبایلم را بر می‌دارم. شماره تلفن‌ها و اس‌ام‌اس‌های دوستانم را پاک می‌کنم. من حجاب دارم و با هیچ‌‌کس ارتباط ندارم. با خودم می‌گویم آیا به راستی ارتباط ندارم؟ با اعتمادبه‌نفسِ تمام، از کنار الگانس‌های سبزوسفید رد می‌شوم. من ِ با حجاب، که با هیچ‌کس هم ارتباط ندارم، لب‌خندی به زن سیاه‌پوشِ الگانس‌سوار می‌زنم. او به‌جای این‌که لب‌خند تحویلم دهد نگاهی از سر تعجب به من ‌می‌کند. با خودم می‌گویم آیا به راستی لب‌خند من از سر محبت بود؟

به راستی، به این راحتی، من، انسان سربه راهی شدم؟

0 comments: