و تنهایم نگذارد

شال سفیدی سر می‌کنم. خودم را در آینه می‌بینم. با دل سیاه من هم‌خوانی ندارد. کاش دریایی بود؛ حریر آبی. اما حریر سُر می‌خورد و تنهایم می‌گذارد. دلم هوای شالی کرده که نوازشم ‌کند اما سُر نخورد و تنهایم نگذارد. دلم هوای یک دسته نرگس کرده که مست عطرش شوم و بوی خوشش تا ساعت‌ها در خانه بماند و تنهایم نگذارد

0 comments: