یادته بچه که بودیم با پاکن غلطهامون را توی دفتر مشقِ شب پاک میکردیم؟ اگه مشقمون را با مداد نوشتهبودیم راحتتر پاک میشد اما اگر با خودنویس یا خودکار نوشته بودیم واویلا بود. گاهی با پاکن اونقدر به جونش میافتادیم که کاغذ نازک میشد و نتیجتا پاره. بچه بودیم نمیفهمیدیم، چسب نواری را برمیداشتیم که بچسبونیمش. اما بد از بدترش میکردیم عاقبت عصبانی میشدیم و بدون اینکه بفهمیم این ورقی را که داریم پاره کنیم ورق پشتشم کنده میشه، ورق را میکندیم، مچاله میکردیم و میانداخیتم توی سطل آشغال پیش پوستهی هندونه و تفالههای چای، آخه زمان من و تو فرهنگ بازیافت نبود که کاغذها را از آشغالها جدا کنیم و بریزیم توی یک سطل دیگه. دورهای که من و تو یاد گرفتیم « بابا آب داد» دورهی مداد سوسماری بود و پاکنهای پلیکان و تراش فلزی؛ خبری از لاک غلطگیر نبود که روی غلطهای جوهریمون لاک سفید بزنیم و دوباره از سر درستش را بنویسیم. اما امروز چی؟ امروز که من و تو، سی و چند سال سن داریم چی؟ امروز که من و تو مشقهای بقیه را خط میزنیم چی؟ چرا باید با پاکن بیافتیم به جون غلطهای جوهری تا پاکشون کنیم؟ پاکن فقط مداد را پاک میکنه و بس. عزیزم، تو فقط فکر میکنی که پاکش کردی از جلوی چشمت. تو جوهرشو پخش کردی، کاغذ را نازکش کردی اونقدر که خیلی زود پاره شد. قبول کن که چسب نواری و اُهو هم دوای دردش نیست. باید میگذاشتی اون غلط باشه. فقط کافی بود ورق بزنی و بری صفحهی بعد
0 comments:
Post a Comment