بخشش

بخشندگي انتشار بوي خوش بنفشه بر ته كفشي است كه لگد مالش كرده است مارك تواين ما در درون ذهن خود قوانيني وضع ميكنيم كه مردم بايد بر اساس اين قوانين رفتار كنند و هنگامي كه مردم قوانين ما را زير پا مي گذارند از آنها مي رنجيم.رنجش از ديگران به خاطر بي اعتنايي به قوانين شخصي و دروني ما ‏ بي معني و نا موجه است .اكثر ما بر اين اعتقاد رشد مي كنيم كه ميتوان با نبخشيدن ديگران آنها را تنبيه كرد به بيان ديگر ، اگر من تو را نبخشم تو رنج خواهي برد. اما در واقع اين من هستم كه رنج مي برم.وقتي در حال رنجاندن كسي بوديد چشمهاي خود را ببنديد و احساس و جسم خود را وارسي كنيد.آيا رنجاندن ديگران ‏خود شما را ناراحت و رقت انگيز نساخته است؟ ما بايد ياد بگريم كه آدمها كار خود را ميكنند و آگاهي هاي خود را دارند و سرزنشها و تحقير هاي شما هم هيچ اثري ندارد جز اينكه زندگي خود شما را نابود ميكند.سعي نكنيد آدمها را عوض كنيد آيا اگر سيل خانه شما را ببرد مي گوييد: هرگز سيل را نخواهم بخشيد؟ پس چرا انسانها را نمي بخشيد؟ اختيار و كنترل ما بر انسانهاي ديگر بيش از اختياري كه در برابر سيل و بلاياي طبيعي داريم‏‏، نيست. عملكرد جهان هستي بر اساس گناه و سرزنش استوار نيست اين واژه ها را انسانها ساخته اند

وقتی رفت...... برای شهرام عزیزم

وقتی رفت آسمون شهرمون ابری بود
آسمون از رفتنش غصه دار بود
وقتی رفت روی درختا برگی نبود
اگه بود سبز نبود ، زرد و نارنجی بود
وقتی رفت تازه دیروزش 36 ساله شده بود
وقتی رفت چشمای قشنگش خیس خیس بود
چشمای منم خیس شده بود
وقتی رفت با نگاهش با همه حرف میزد
با چشمای خیس و بغض گلوش
به من و تو نگاه میکرد
یه دنیا حرف داشت واسه گفتن
ولی حرفی نزد
و رفت
نمی دونم با این نگاه مهربونش
با این قلب گره خوردش
میتونه طاقت بیاره
وقتی بود یکی از دیوارای دلم بود
قسمتی از وجودم بود
آخه اون برای خودش نبود
ماله همه بود
ماله من بود
وقتی رفت دیواره ریخت
یه چیزی که نمی دونم چیه رو دیگه ندارم
نمی دونم آیا کسی میتونه دوباره این دیوار وبسازه
نمیدونم

اي كاش

اي كاش مي توانستم حقيقت را بفهمم نه آن گونه كه حقيقت مرا فهميد
اي كاش مي توانستم حرفم را بزنم نه آن گونه كه حرفها به من زده شد
اي كاش مي توانستم او را ببينم نه آن گونه كه او مرا نديد
اي كاش مي توانستم او را محكوم كنم نه آن گونه كه محكوم شدم
اي كاش مي توانستم زندگي كنم نه آن گونه كه زنده ام
اي كاش مي توانستم عقايدم را در درياي كليشه ها غرق كنم نه آن گونه كه درآن غرق شدم
و
اي كاش زود قضاوت نمي كرد