خانه ای بر آب

بازی قشنگی است، بازی با کلمات. وقتی بر روی هم سوارشان می‌کنیم و چیزی شبیه برج ازشان می سازیم و گاهی حتی فراموش می‌کنیم برایش چند پله بگذاریم یا یک پنجره که هوایی از بین کلمات بگذرد. گاهی بر روی این برج کلمات، حتی خانه‌ای هم می‌سازیم. خانه‌ای سوار بر کلمات. گاهی این خانه کاخی است بر بام کلمات؛ کاخ سفید. گاهی حتی ملکه‌ی این کاخ می‌شویم و با دامن اسکارلتی از پله‌های فرش شده کاخ بالا و پایین می‌رویم و منتظر رت باتلریم تا از در کاخ وارد شود تا سرت را روی شانه‌اش بگذاری و های وهای گریه کنی....نه نه... ملکه ها که گریه نمی‌کنند. تا سرت را روی شانه‌اش بگذاری و با یک چرخش کمرت را در دست بگیرد و لبی و خنده‌ای. بازی قشنگی است. ساختن کاخی سفید بروی کلماتی که قبلش چند حرف بی ارزش بودند و در اثر تصادف همدیگر را در آغوش گرفته‌اند.