سکوت هدیهی بزرگی است که روزی دوستی به من داد. من بیآنکه بخوانم و بفهمم بایگانیاش کردم؛ مثل بقیهی حرفهای خوبش. ارزش سکوت را وقتی فهمیدم که گردنم، دست چپم، صورتم، کتفم، شانهام و سرم با هم درد گرفتند و تا مدتی از لرزش دست حتی مداد در دستم بند نمیشد. کاش دیروز سکوت کرده بودم. اینجا هیچکس نه ارزش بحث دارد نه ارزش دفاع کردن؛ هیچکس.
0 comments:
Post a Comment