پسرک با رفیقش، سوار بر موتور، پشت چراغقرمز، منتظر بودند. ناگهان چشمشان به درختِ توتِ کنار خیابان افتاد. وحشیانه به درخت حمله کردند. چراغ سبز شد. دستهایشان آغشته به خون سیاه شد. شاخهها شکسته شدند. اینجا ایران است. صدای من را از اصفهان می شنوید؛ نصف جهان را میگویم.
0 comments:
Post a Comment