کلمات قهرو

کلمات با من قهر کرده‌اند. پشت به من نشسته‌اند و هرچه از روزگار و سرنوشت برایشان می‌گویم تا شاید دل‌شان به رحم بیاید و رامم شوند فایده ندارد. به عقب برمی‌گردم به زمانی که همین کلمات طنابی شدند تا آویزانشان شوم و غرق نشوم. به وقت‌هایی که با کلمات سقف ساختم تا قلبم از زیرش عبور کند بی‌آنکه تیزی در آن رخنه کند. به شب‌هایی که با همین کلمات برای فردایم امید ‌ساختم و روزها با بازی‌شان وقتم را ‌گذراندم. به سفر‌هایی که از بینشان ‌کردم تا خود گم‌شده‌ام را پیدا کنم. چه وقت‌ها که روی تکه کاغذی می‌نشاندمشان و بعد به آب می‌دادمشان و انگار روحم بود که بی هیچ نشانه‌ای پست می‌شد. وقت‌هایی بود کلافه بودم و می‌خواستم خودم را به در و دیوار بزنم اما جای خودم آن‌ها را می‌زدم. خودم را در سلول کلمات ساعت‌ها حبس می‌کردم، شکنجه‌ام می‌دادند و خودشان هم تبرئه‌ام می‌کردند. چند باری هم پیش آمد که دست در دست هم آواز بخوانیم و برقصیم و شادی کنیم. قلمو برمی‌داشتم و به رنگ‌ دلم می‌کردمشان و مثل نقاب به چهره می‌زدم و بی آنکه زبانی باز کنم همه‌ی حرف‌ها را خودشان می‌زدند. حالا کلمات با من قهر کرده‌اند و پشت به من نشسته‌اند و نمی‌دانم اگر به دادم نرسند باید چه کنم.

7 comments:

تهدیدشان کن اگر جنستان را عوض نکنید رهایتان میکنم در هر دو صورت برد با توست

از موضع قدرت باهاشون کار کن باز موم میشن در لای انگشتات

گمونم برعکسه قربان....شما با کلمات قهر کرده بیدید!

رفته اند استراحت .مي آيند. شايد كمي خسته شده اند. كاري به كارشان نداشته باش خودشان پر بار تر بر ميگردنند .با اجازه اددتون كردم

قهر نکن...بیا ÷یش ما...قهر خوب نیست
وینک

حماسه زوال من .درشب تلخ گمشدن.ضیافت خواب تورا.قصه عاشقانه شد.برای رند دربدر.این من عاشق سفر.وای که بیکرانه.حصارتوکرانه شد

هر کدومشون که بهت پشت کرده رو دریم دارم دوم دوم کن که دیگه از این غلطا نکنن