ثبت خاطره

یه عکس ساده نیست

یه خاطره‌اس

پاییز را این‌جا گذروندم

زمستون را هم دارم می‌گذرونم

شاید بهار را

و تابستون را

شایدم همه‌ی عمرم را.

به‌ش تکیه کردم؛

موقع خسته‌گی‌هام

دردای دلم را می‌دونه

و

چقدر با اشک‌هام روشون

خط کشیدم

خط کشیدم

خط کشیدم

این کهنسال

تو کوچه‌پس کوچه‌های پشت شرکتِ

و من هر روز از شرکت،

به قصد دیدارش

می‌روم پیشش

تکیه‌گاهمه

به ظاهر یه درخت پیرِ خشکِ‌

ولی برای من زندگی‌اه

نفسه

عشقه

دنیامه

پشت دیوار شرکت

یه راهی داره

که می‌ره یه راست دم خونه‌ی ستاره

0 comments: