روی کاناپه نشستم
پائولو* هم کنارم نشسته و در گوشم زمزمه می کنه
«عشق زندگی است. عشق هرگز خطا نمیکند، و زندگی، تا زمانیکه
عشق هست به خطا نمیرود. در بیان تمامی مخلوقات، عشق همچون
عطیهی برتر حاضر است. زیرا هنگامی که هر چیز دیگری به پایان
میرسد، عشق میماند»
حوصلهی پائولو را ندارم
می بندمش
میروم کنار بخاری دراز میکشم
چشمم به مارک** میافته که میگه
«آدم گفت هرجا که او بود بهشت بود»
حوصلهی مارک را هم ندارم
می بندمش
لبتاپم را باز میکنم
میرم سایت ایران سانگ
فولدر محسن چاووشی***
پِلِی میکنم
پشت به مارک، رو به بخاری، میخوابم
و چاووشی برام میخونه
«
بین من و تو فاصله غوغا میکنه
یاد حرفهای قشنگت منو رها نمیکنه
تو منو گذاشتی رفتی توی روزگار وحشی
توی کوچههای غربت دنبالم حتی نگشتی
»
لبتاپ را میبندم
که صداشو را نشنوم
خیلی دلم گرفته
گوشی را بر میدارم
و شمارهی خدا را میگیرم
چند تا زنگ میخوره
گوشی را بر نمیداره
میره روی پیغامگیر
باهاش درد دل میکنم
اشک میریزم
حرف میزنم
اشک میریزم
حرف میزنم
حرف میزنم
چند ساعت بعد
بدون خداحافظی قطع میکنم
که این آغاز سلامِ
امروز جمعه 21 دیماه بود
و الان یک عصر جمعهی برفی
پ.ن:
:* عطیهی برتر( رسالهای دربارهی عشق)/ پائولوکوئلیو
:** خاطرات آدم و حوا/ مارک تواین
:***آهنگ فاصله از آلبوم کفترچاهی/ محسن چاووشی
0 comments:
Post a Comment