آسمانش ابری؛ ایران

هنوز ورق‌های تقویمم سفید است؛

بوی کاغذ نو می‌دهد

یک سال زندگی را ورق زدم

از یامقلب‌القلوب خواندم

تا آخرین روز اسفند

ورق به ورق

تقویم‌ها به هیچ دردی نمی‌خورند

هیچ روزی، روز کوچ پرستوها نبود

هیچ برگه‌ای سیاه از مرگ قناریِ در قفس نبود

کسی نمی‌داند از کی لاله‌ها واژگون شدند و اشک ریختند

کسی نمی‌داند از کی چلچله‌ها سکوت کردند

حتی

فصل کاشت گندم‌ها از یاد رفته

تقویم‌ها به هیچ دردی نمی‌خورند

0 comments: