حکایت عشقی بی شین و قاف

در سالن انتظار مطبی، منتظر بودم نوبتم شود که چشمم به تیتر مقاله‌ای در روزنامه سرمایه افتاد «مجوزهایی که لغو می‌شوند». روزنامه را برداشتم و شروع به خواندنش کردم. خلاصه آنچه خواندم این بود: اداره کتاب وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی به تقاضای یک ناشر برای چاپ مجدد کتاب «رستم‌نامه» چنین گفته که «تمایلات سودابه به سیاوش باید تعدیل شود، زیرا سودابه زن پدر سیاوش است». آن ناشر با وجدان هم به دلیل تمایل نداشتن به تحریف ادبیات کهن، از چاپ کتاب صرف‌نظر می‌کند.

آخرین خط مقاله را که خواندم احساس کردم الان اواسط تیرماه است زیرا درجه حرارت بدنم بالا بود.از رفتنِ پیش دکتر صرف‌نظر کردم زیرا حتما تشخیصش این بود که من تب بالایی دارم پس بهتر بود هر چه سریعتر خودم را به خانه می‌رساندم و پاشویه می‌کردم.

پ.ن: نام پست برگرفته از نام کتابی است که نویسنده‌ آن هفت ماه پیش در نمایشگاه کتاب تهران به عنوان نویسنده برگزیده انتخاب شده و امروز مجوز کتابش لغو شده است.

0 comments: