چند ساعت در یک مرکز مشاوره

خانم1: چند وقته که به شوهرم شک دارم.

مشاور: چرا؟

خانم1 : اس ام اس های مشکوکی براش می یاد. فکر می کنم خبرهاییه.

مشاور: این که دلیل منطقی نیست. اس ام اس، چت،... همه ارتباطه، دلیل بر خیانت نیست. ریشه ارتباط هم اجتماعی بودن و روشنفکریه.

بعد از چند ساعت حرف و ارائه راه حل های متعدد.....

خانم 1: من اگر بچه دار بشم بهتر نیست....

مشاور: حل یک مشکل با ایجاد مشکلی دیگر.

مرد1: چند وقته که خانمم گیر می ده به همه چیز.مثلا موبایلم را چک می کنه...کیفم را چک می کنه.....

مشاور: در کنار همسرت که هستی چقدر مگه با موبایلت حرف می زنی که اون شک کرده.

مرد1: حرف که نه ولی هر شب 40 تا 50 تا اس ام اس رد و بدل می شه.

بعد از چند ساعت حرف و ارائه راه حل های متعدد.....

مرد1:همش کاریه به جون خودم…..

مشاور: واقعا کاریه؟

مرد 1: فکر می کنی اگه بچه دار بشیم دیگه دست از سرم بر می داره؟

مشاور: حل یک مشکل با ایجاد مشکلی دیگر.

خانم 2: شوهرم به زندگی دل نمی بنده. از وقتی می یاد خونه یا پای کامپیوتره یا تلویزیون.اصلا منو نمی بینه.

مشاور: بهتره یه کمی توی زندگیت تغییر و تحول ایجاد کنی تا از این یکنواختی در بیاد... مثلا به ظاهرت برس...سبک چیدمان خونه را تغییر بده .... برنامه ریزی بکن برای زمانهایی که همسرت خونه است.....

بعد از چند ساعت حرف و ارائه راه حل های متعدد.....

خانم2: از امشب بهتر نیست من برم پای کامپیوتر و تلویزیون و...

مرد 2: خانمم تمام آزادی هام را محدود کرده. از صبح که می رم سر کار 9 شب می یام خونه....تازه حق ندارم تلویزیون ببینم یا برم پای کامپیوتر

مشاور: سهم خانم شما پس چیه از بودن شما توی خونه؟

بعد از چند ساعت حرف و ارائه راه حل های متعدد.....

مرد2: من پول می آورم ، بس نیست.

خانم3: شوهرم در مورد تصمیم هاش با من حرف نمی زنه

مشاور: حتما هر موقع حرف زده زدی توی ذوقش

خانم3 : خوب اوائل این کار را می کردم ولی الان دیگه نه.به من به چشم بچه نگاه می کنه.

مشاور: ولی اون هنوز همون ذهنیت را از تو داره. باید بهش ثابت کنی تغییر کردی و اعتمادش را جلب کنی

خانم 3: چی کار کنم؟

مشاور: ببین شما اول باید توی حرف زدن با شوهرت جدی باشی. باید حس کنه که همسرشی نه بچه اش. از لوس بازی و بچه گونه حرف زدن باید بپرهیزی.

بعد از چند ساعت حرف و ارائه راه حل های متعدد.....

موبایل خانم زنگ می زنه ظاهرا همسرش پشت خطه.

خانم 3: سلام بابایی دلم برات توچیک شده.....

مرد3: نمی تونم برای خانمم حرف بزنم. خسته ام می کنه با لوس بازی هاش.

مشاور: لوس بازی یا ناز و عشوه هایی که روزهای اول به خاطرش غش می کردی ، نوازشش می کردی …حالا دیگه به خواسته هاش به چشم بچه گونه نگاه می کنی؟

بعد از چند ساعت حرف و ارائه راه حل های متعدد.....

مرد 3 زنگ می زنه به همسرش و می گه : سلام گلم …خوبی بابایی ….الان می یام دنبالت… راستی چکم را پول کردی؟

خانم4: با کسی می خوام ازدواج کنم که دوستش دارم ولی خیلی کارهاشو قبول ندارم .

مشاور: چند سالشه و تو چند سالته؟

خانم 4: 38 ساله و من 25 ساله

مشاور: و تو هم فکر می کنی می تونی یک شخصیت ثابت شده را تغییر بدی درسته؟

خانم 4: بله به کمک شما

مشاور: نه نمی شه. اون شخصیتش شکل گرفته. هیچ وقت سعی نکن کسی را تغییر بدی .همون گونه که هست باید قبولش کنی. اگر هم خیلی با سیاست باشی شاید چد درصد موفق بشی که اونم موقتیه نه دائمی.

خانم 4: من دوستش دارم ولی از خانوادش بدم می یاد، شغلش را دوست ندارم، لباس پوشیدنش را دوست ندارم، از دوستاش خوشم نمی یاد، از تکه کلام هاش بدم می یاد و.....ولی دوستش دارم

مشاور : معنی دوست داشتن را هم فهمیدیم

مرد4 :می خوام با دختر 25 ساله ای ازواج کنم ولی به همه چیز ایراد می گیره

مشاور: تو می دونی خواسته های یک دختر 25 ساله از زندگی چیه؟

بعد از چند ساعت حرف و ارائه راه حل های متعدد.....

مرد4: خواسته چیه. باید مثل همه زنها زندگی کنه دیگه.

مشاور: حالا چرا 25 ساله را انتخاب کردی؟

مرد4: پس بزارم 38 سال بشه ، که همه راه را رفته باشه ، حوصله برای هیچی نداشته باشه.

مشاور: عجب!!!!

خانم5: شوهر من با پسرم کم بازی می کنه؟اونو پارک نمی بره؟به تفریح ما نمی رسه.

مشاور: ساعت کاری شوهر تون به چه صورته؟

خانم 5: از5 صبح تا 8 صبح کلینیک خصوصیه. از 8 صبح تا 2 بعد از ظهر بیمارستانه. ساعت 3 تا 4 می ره کیلینیک دوباره. 4 می ره مطب تا 10 شب . اگر کیشیک باشه مستقیم می ره بیمارستان در غیر اینصورت می یاد خونه.... نمی دونم چرا می خوابه.

مشاور: نمی دونی چرا می خوابه؟نه... شغل شما چیه؟

خانم 5 : من خیلی گرفتار این بچه ام ....از این کلاس به اون کلاس.

مشاور: خواسته هات از شوهرت چیه؟

مرد5: من همه کاری دارم برای زن و بچه ام انجام می دم ولی از من راضی نیستند.

مشاور: چه کارهایی براشون انجام دادی؟

مرد5: یک خونه توی برج سایه، ویلای شمال، سهام بیمارستان، پول در اختیارشون ،.....

مشاور: اینا که همه اش قصه پوله. چند ساعت در روز در کنارشونی و باهاشون هم صحبتی؟

مرد5: اونا اینقدر سرشون گرمه که منو نمی خواهند.

مشاور: مطمئنی؟؟؟؟؟؟

0 comments: