یک مُبصر خوب

گچ به‌‌دست

پای تخته‌سیاه می‌روم

خطی میان تخته‌ می‌کشم

سمت راستش می‌نویسم، خوب‌ها

و پشت خط، بدها

خوب نگاه می‌کنم

و بعد

پشت به همه

زیر ستون خوب‌ها را، پُر می‌کنم

و

ستاره‌ها را جلوی اسمشان می‌چینم

سمت راست می‌شود آسمانی پُر ستاره

دلم می‌خواست

زیر ستون بدها

چیزی ننویسم

یادم باشد

اگر هم نوشتم

جلوی اسم هیچ‌کس

ضربدر نزنم

0 comments: