محبت از نوع 54ری

با نقابِ دوست بود، که گفت:

«جنس محبت 54ری، از ابریشم است؛ نرم و لطیف»

بعد‌ترها

که نقابِ دوستیش شکست، گفت:

«محبت زیادم، طنابِ دار شده، دورِ گردنش»

.

تو حکم دادی

و هفت کلمه را در گیومه زندانی کردی

و من به اعتراض این حکم

علامت سئوالی را کنار« دوست» و

هزاران علامت تعجب را کنار «محبت» نشاندم

هنوز یادم نرفته

پُتک آخری را که بر سرم زدی

.

ماه‌ها پرونده‌ی این «هفت کلمه»‌ی در بندِ گیومه را خواندم

تا راهی برای تبرئه شدنشان پیدا کنم

امروز روز دادگاه است

دیروز

من متهم ردیف اول، مورد اتهام، محبت

من متهم ردیف دوم، مورد اتهام، قتل

من متهم ردیف سوم مورد اتهام، یک 54ری

و امروز من وکیل پرونده

دفاعیاتم را می‌گویم

تا مردمان قضاوت کنند

.

می‌شود از ابریشم، قالیچه‌ی سلیمان بافت

و تجربه کرد پرواز را

می‌شود از ابریشم، طناب دار بافت

و تجربه کرد سقوط را

تو شاید

بافنده‌ی خوبی بودی اما

نقش را بد انتخاب کردی

.

حالا

سیگاری آتش بزن و

نوشته‌ام را از سر

دوباره و دوباره بخوان

.

.

.

راستی هنوز

چهارپایه زیر پایت است؟

0 comments: